سلام
ممنون از حضور پرمهرتان.من تازه شروع كردم و اول راهم و به نظر سازنده افرادي چون شما محتاج.
سايه تان كم نشود.موفق باشيد
طعم لب - خند = ؟؟؟ميداني چه مي شود؟
مثل هميشه عالي بود.
توي ماه مبارک دعام کن
فوق العاده مي نويسي.مي دونستي؟
آدمها تو کارهاشون بعضي وقتها بهتر از وقتهاي ديگهشون هستند.
اين شعر از اون بعضي وقتهايت بود.
درود
نمي دانم سپاس گفته ام حضورتان را يا نه ، به هر حال ممنونم.
"چشمانم را که ميبندم به روي تو باز ميشوند"
زيبا بود...
اين خروس بي محل را تصور مي کنم مي شود بهانه اي حسابش کرد !
قلمتان پايدار و دور از شکستگي...
گاهي دردهايي هست که در مغز استخوان خود حس مي کني
اما نبايد به روي خود بياوري
آري عزيز
بخند و وانمود کن از فرط خنده اشک مي ريزي
و از درد دستهايم را محکم بفشار
کسي دردت را نخواهد فهميد
ولي
با سرخي چشمانت چه مي کني؟
لعنت بر اين چشمها
هميشه دست دلم را رو مي کنند