به ياد حنجره اي که خاموش شد...
بياييد..
حالا که باور نميکني پ بخون:
با «سلام»ي «عليکم»ش از پس
و «جميعا» که جا نماند کس
«رحمت» رب و از پِيَش «برکات»
بر تن وجان و کيسهء حضرات
پسران دختران همه حضار
و کساني که غايبند اينبار
...
بي سوادِ مجازيم گرچه
خارج از دور بازيم گرچه
شده قلبم انار ساوه اگر
و زبانم دچار ياوه اگر
دل من بس که ضربه خورد و لهيد
طالبش ربّ گوجهء چه؟ حمييييد!
سوي اين باغ بلبلي خواندم
آمدم گشتم و کمي ماندم
غرق گلهاي ناز اين بستان
فيل من کرد ياد هندستان!
سلام مصطفي جان
کجاهايي؟ دلم(به کسر دال و لام) برات تنگ شده
يه چيزکي گذاشته م تو سايت انديشه آزاد پرديس تو تاپيک «ورود به انديشه ازاد» با اسم smj برو خون و همچنين با اسم خيالِ کج تاپيک «چه برسه به اين نزديکي!»
ببين چه با کلاس شدم!