• وبلاگ : هذيان‏هاي ذهني
  • يادداشت : قهوه تلخ
  • نظرات : 3 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام و عرض ادب ... جاي بسي احسنت است که از ذهن هذياني تان ابياتي به اين زيبايي نشات ميگيرند

    چمداني بسته
    پر از بودن

    اما متاسفانه هرچه اين قسمت از شعر آخرتان را ميخانم ضمير فعل بودن را متوجه نميشوم... شايد ضميرش "من" باشد ولي کلمه چمدان و کلمه بودن با هم در تناقض هستند و هرکدام از اينها شعر را به يک سوي ديگر در ذهن خواننده(من) سوق ميدهند ...

    بهرحال موفق باشيد و سربلند و شاعر پيشه براي هميشه

    پاسخ

    سلام. ممنون از حضورتون. چمدان بسته نشاني از رفتن است و متضاد بودن. محتويات چمدان همان بودن است. بودن من بسته به بودن اوست. وقتي او با چمدانش بودن‏هايش را برد من هم نيستم. يه بيت شعر از فياض: ز بس گشتم خيال تو، تو گشتم پاي تا سر من / تو آمد رفته رفته، رفت من آهسته آهسته.موفق باشيد.