قهر میکنی
یا
ناز؟
میخواهی عاشقترم کنی
یا
برمانیام؟
لیلی هم لیلیهای قدیم
دستکم
تفاوت
ظرف و دل را میفهمیدند
و فال میگیرم:
جادهای دراز
تا ناکجا
چمدانی بسته
پر از بودن
و
تو
چمدان در دست
پای بر جاده
کلیدهایم
در حسرت باز کردن
زنگ زدهاند
قفلِ در
منتظر دندانههای کلید است
تا قولنج چندینساله اهرمهایش را بشکند
درِ این قلب را
دیریست
ـ در انتظار تو ـ
بستهام
حالا سالهاست
که قلب و در و کلید
ورد گشایش میخوانند
هفت خوشه خشک گندم
و هفت خوشه گندم دیگر
خشکِ خشک
هفت گاو لاغر
که از رودی خشک آمدند
و هفت گاو لاغر دیگر را خوردند
...
میبینی؟
بدون تو
قحطی
حتّا
به رؤیاهایم هم پا گذاشته است
سرم را که بر بالش میگذارم
تو
سر برمیداری
چشمانم را که میبندم
به روی تو باز میشوند
ابر دستانت را لمس میکنم
شانههایمان موازی
گامهایمان همآهنگ
چه طعمی دارد لبخنـ ...
لعنت بر این خروس بیمحل
بر این صبح بیهنگام